مقدمه
جنبش فمینیسم یکی از مهمترین جنبشهای اجتماعی قرنهای گذشته بوده که در سه موج اصلی گسترش یافته است. موج سوم فمینیسم، که از اوایل دهه ۱۹۹۰ آغاز شد، نقش بسیار مهمی در شکلگیری بحثهای جدید درباره جنسیت، هویت و برابری اجتماعی داشت. این موج با هدف تقویت دستاوردهای موجهای پیشین و تمرکز بر مسائل جدید و فراگیرتر، تغییرات عمدهای در جنبشهای حقوق زنان ایجاد کرد. این موج پاسخی به محدودیتها و کاستیهای موج دوم فمینیسم بود و با هدف گسترش و تعمیق مسائل مرتبط با جنسیت و هویت جنسی در جوامع مختلف آغاز شد. موج دوم فمینیسم، که بر مبارزه با تبعیضهای قانونی و نابرابریهای جنسیتی تمرکز داشت، در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ به اوج خود رسید؛ اما با پیشروی در دهه ۱۹۸۰، منتقدان بر این باور بود که موج دوم تا حد زیادی بر تجربیات زنان سفیدپوست طبقه متوسط غربی تمرکز دارد و به مشکلات زنان دیگر اقشار و فرهنگها کمتر توجه کرده است. مسائلی چون تنوع جنسیتی، نژادپرستی، طبقاتی بودن جامعه، و جنسیتهای غیر متعارف در موج سوم مورد توجه بیشتری قرار گرفت. از دلایل دیگر شروع این موج میتوان به اهمیت یافتن نظریات پساساختارگرایی و پسااستعماری در نقد ساختارهای جنسیتی اشاره کرد. این نگرشهای فکری به فعالان موج سوم کمک کردند تا بر پیچیدگیهای هویت فردی و جمعی تأکید کنند و با تکیه بر تفاوتهای نژادی، قومی، طبقاتی و جنسیتی، مفهوم فراگیری بیشتری از عدالت جنسیتی ارائه دهند.
در موج سوم فمینیسم با ظهور و گسترش طیف متنوعی از جنبشها و سازمانها همراه بود که هر کدام با تأکید بر جنبههای مختلف عدالت اجتماعی، جنسیت، و هویت توانستند در سطوح محلی و جهانی تغییرات مثبت و مهمی ایجاد کنند. این جنبشها با همافزایی تلاشهای خود و تکیه بر ابزارهای مدرن مانند اینترنت و رسانههای دیجیتال، موفق به جلب توجه عمومی و پیشبرد مبارزات خود شدند.
جنبش موج سوم رهبر مشخص و متمرکزی نداشت، بلکه به جای آن توسط گروههای مختلف و متنوعی هدایت شد که صدای زنان متفاوتی را بازتاب میدادند. از چهرههای بارز میتوان به ربکا واکر، نویسنده و فعال حقوق زنان، اشاره کرد که مقاله او در سال ۱۹۹۲ با عنوان “من فمینیسم را اعلام میکنم” آغاز موج سوم را نشانهگذاری کرد.
واکر با شعار “من سومین موج هستم” توجه جهانیان را به تغییرات و نیازهای نوین جنبش فمینیستی جلب کرد. برخی از مهمترین این جنبشها عبارتند از:
جنبشهای مرتبط با آزار و اذیت جنسی
جنبشهایی که در زمینه مبارزه با آزار و اذیت جنسی و ترویج آگاهی در این باره فعالیت میکردند، بسیار پررنگ بودند. در این حوزه، جنبشهایی مانند Take Back the Night نقش مهمی داشتند. این جنبش که ریشههای آن به دهه ۱۹۷۰ بازمیگردد، در دهه ۱۹۹۰ و در طول موج سوم همچنان فعال بود و از تجمعها و برنامههای عمومی برای مبارزه با خشونت جنسی و ایجاد محیطی امن برای زنان استفاده میکرد.
جنبشهای تقاطعگرا (Intersectional Feminism)
جنبشهای مرتبط با فمینیسم تقاطعگرا، که تحت تأثیر آثار کیمبرلی کرنشاو و نظریهپردازانی چون بل هوکس بودند، از جمله جنبشهای فعال و پرقدرت موج سوم محسوب میشدند. این جنبشها تلاش میکردند تا بر اهمیت تقاطع نژاد، طبقه، جنسیت و دیگر عوامل در بررسی مسائل زنان تأکید کنند. این جنبشها عمدتاً در آمریکا و دیگر کشورهای غربی فعالیت داشتند و تأثیر چشمگیری در توسعه تفکر فمینیستی مدرن داشتند.
جنبشهای حقوق LGBTQ+
جنبشهای حمایت از حقوق افراد LGBTQ+ نیز با جنبشهای موج سوم فمینیستی در ارتباط بودند و بر مسائل مربوط به هویتهای جنسی و جنسیتی تأکید داشتند. گروههایی نظیر Queer Nation و دیگر سازمانهای مدافع حقوق LGBTQ+ نه تنها برای حقوق قانونی افراد دگرباش مبارزه میکردند، بلکه با فمینیسم موج سوم در ترویج درک گستردهتر و فراگیرتر از جنسیت و هویت همسو بودند.
جنبشهای حمایت از حقوق کارگران زن
جنبشهایی که به مسائل و حقوق زنان کارگر میپرداختند نیز بخش قابلتوجهی از موج سوم را تشکیل میدادند. این جنبشها تلاش میکردند قوانین مرتبط با حقوق کار، دستمزد برابر، و شرایط کار بهتر برای زنان را بهبود ببخشند. سازمانهایی مانند National Organization for Women (NOW) در آمریکا از جمله گروههای فعال در این حوزه بودند که در زمینه دستمزد برابر و عدالت جنسیتی در محل کار مبارزه میکردند.
جنبشهای حقوق تولیدمثل
جنبشهای مرتبط با حقوق تولیدمثل نیز از جمله مهمترین بخشهای موج سوم فمینیسم بودند. این جنبشها بر حقوق زنان در تصمیمگیری درباره بدن خود تأکید داشتند و برای دسترسی به خدمات بهداشتی و حقوق باروری مبارزه میکردند. سازمانهایی مانند Planned Parenthood و NARAL Pro-Choice America در آمریکا در این زمینه بسیار فعال بودند و برای حفظ و گسترش حقوق تولیدمثل و دسترسی به مراقبتهای بهداشتی کار میکردند.
جنبشهای بینالمللی حقوق زنان
سازمانهای غیردولتی و جنبشهای بینالمللی نظیر Amnesty International و Human Rights Watch در طول موج سوم نیز فعالیتهای گستردهای داشتند و به مسائل زنان در سطح جهانی میپرداختند. این جنبشها با تأکید بر اهمیت اجرای کنوانسیونهایی مانند CEDAW، توجه جهانیان را به حقوق زنان در کشورهای در حال توسعه و جوامعی با مشکلات اجتماعی و اقتصادی جلب کردند..
از دیگر افراد تأثیرگذار میتوان به آنجل دِویس، که به دلیل تحلیلهای عمیق و موشکافانهاش در مورد تلاقی جنسیت، نژاد و طبقه شهرت داشت، اشاره کرد. کیمبرلی کرنشاو نیز که مفهوم “تقاطعگرایی” (intersectionality) را ابداع کرد، سهم مهمی در تحلیلها و نظریهپردازیهای موج سوم داشت. این مفهوم بیان میکند که تجربیات فردی و گروهی افراد بر اساس تقاطع عوامل مختلفی مانند نژاد، جنسیت، طبقه، و گرایش جنسی شکل میگیرد و نمیتوان آنها را به صورت مستقل بررسی کرد.
فصل اول: پیشینه تاریخی و دلایل ظهور موج سوم فمینیسم
ظهور موج سوم (دهه ۱۹۹۰ تا اوایل ۲۰۱۰)
موج سوم فمینیسم در اوایل دهه ۱۹۹۰ و بهعنوان واکنشی به محدودیتها و نقدهایی که به موج دوم وارد شده بود، آغاز شد. موج دوم در تلاش برای برابری حقوقی و اجتماعی زنان موفقیتهای زیادی داشت، اما قادر به پاسخگویی به تمامی نیازها و چالشها جدید و روزمره نبود. ربکا واکر، یکی از نظریهپردازان برجسته فمینیسم، در مقالهای که در سال ۱۹۹۲ منتشر شد، اصطلاح “موج سوم” را بهکار برد و زمینه را برای آغاز این مرحله جدید را فراهم نمود.
موج دوم فمینیسم عمدتاً بر مشکلات زنان سفیدپوست طبقه متوسط تمرکز داشت. موج سوم برای گنجاندن تجربیات زنان رنگینپوست، زنان کارگر و افراد با هویتهای جنسی متنوع به وجود آمد. ضرورت پاسخ به حملات فرهنگی: دهه ۱۹۸۰ و اوایل دهه ۱۹۹۰، شاهد هجوم محافظهکاران به دستاوردهای جنبش فمینیسم بودم. موج سوم بهعنوان پاسخی به این حملات و تأکید مجدد بر اهمیت مبارزه برای حقوق زنان شروع شد.
فصل دوم: اهداف و مفاهیم اصلی موج سوم
تقاطعگرایی (Intersectionality)
کیمبرلی کرنشاو، حقوقدان و نظریهپرداز آمریکایی، مفهوم تقاطعگرایی (Intersectionality) را برای توضیح و تحلیل چگونگی تلاقی و تأثیر متقابل هویتهای اجتماعی مختلف مانند نژاد، جنسیت، طبقه و سایر ویژگیها در شکلدهی به تجربیات افراد بهویژه زنان سیاهپوست معرفی کرد.
کرنشاو در مقالههای خود در دهه ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ توضیح داد که تحلیلهای سنتی از تبعیض و بیعدالتی، معمولاً بر اساس یک بُعد هویتی متمرکز هستند (مانند جنسیت یا نژاد). اما او استدلال کرد که این نوع رویکردها نمیتوانند به طور کامل واقعیت پیچیده تجربه زنانی را که همزمان تحت تأثیر چندین شکل از تبعیض قرار میگیرند، به تصویر بکشند.
کرنشاو این مفهوم را با استفاده از مثالهایی از پروندههای حقوقی و بررسی چگونگی نادیده گرفته شدن زنان سیاهپوست در جنبشهای فمینیستی و ضدنژادپرستی توضیح داد. بهطور خلاصه، تقاطعگرایی به این موضوع میپردازد که چگونه سیستمهای قدرت و ستم بهصورت همزمان و در ارتباط با یکدیگر بر زندگی افراد اثر میگذارند.
البته، مفهوم تقاطعگرایی را میتوان با یک مثال واضحتر توضیح داد. تصور کنید زنی سیاهپوست در یک محل کار با تبعیض مواجه میشود. اگر این زن فقط به دلیل نژاد خود مورد تبعیض قرار گیرد، ممکن است بتوانیم بگوییم که این تبعیض نژادپرستانه است. اگر این زن به دلیل جنسیت خود با تبعیض روبرو شود، میتوان آن را تبعیض جنسیتی نامید. اما اگر او به دلیل ترکیب این دو ویژگی – یعنی زن بودن و سیاهپوست بودن – در معرض تبعیضی قرار بگیرد که از هر یک از این عوامل بهطور جداگانه پیچیدهتر باشد، این همان چیزی است که کرنشاو با مفهوم تقاطعگرایی توضیح میدهد.
مثالی که کرنشاو در مقالات خود استفاده کرد، پروندهای حقوقی مربوط به گروهی از زنان سیاهپوست در آمریکا بود که علیه شرکتی شکایت کرده بودند. این شرکت فقط مردان سیاهپوست را در بخشهای کارگری و زنان سفیدپوست را در بخشهای اداری استخدام میکرد. در نتیجه، زنان سیاهپوست نه در گروه کارگری و نه در گروه اداری جایی نداشتند. اگر این زنان تنها بر اساس جنسیت یا نژادشان ادعا میکردند، ممکن بود دادگاه به راحتی بگوید که شرکت هم مردان و هم زنان را استخدام کرده و یا هم افراد سیاهپوست و هم افراد سفیدپوست را استخدام کرده است. اما این پاسخ، واقعیت تبعیض پیچیدهای را که زنان سیاهپوست به دلیل تقاطع نژاد و جنسیت تجربه میکردند، نادیده میگرفت.
بهاینترتیب، تقاطعگرایی نشان میدهد که چگونه سیستمهای مختلف قدرت و تبعیض (مانند نژادپرستی و جنسیتگرایی) بهصورت متقاطع عمل کرده و تجربهای متفاوت و پیچیدهتر از تبعیض برای گروههایی که بیش از یک هویت تحتستم دارند، ایجاد میکنند.
پذیرش تنوع جنسیتی و هویتی
موج سوم فمینیسم به دنبال ایجاد فضایی بود که در آن هویتهای جنسی و جنسیتی متنوع پذیرفته شوند. حمایت از حقوق افراد LGBTQ+ بخشی مهم از این اهداف بود و نشاندهنده درک گستردهتر از مفهوم جنسیت بود.
مبارزه با کلیشههای جنسیتی
یکی از اهداف مهم موج سوم، تغییر کلیشهها و تصورات غلط در مورد زنان و مردان بود. فمینیستهای موج سوم با استفاده از هنر، رسانه و فعالیتهای اجتماعی، به دنبال بازتعریف نقشها و الگوهای جنسیتی بودند.
حقوق تولیدمثل و کنترل بدن
موج سوم فمینیسم تأکید ویژهای بر حق زنان برای کنترل بدن خود داشت. این مسئله شامل دسترسی به روشهای پیشگیری از بارداری، حق سقط جنین، و آموزشهای بهداشتی در زمینه تولیدمثل میشد.
برابری اقتصادی و حقوق کار
یکی از محورهای مهم مبارزات موج سوم، تلاش برای دستمزد برابر و بهبود شرایط کار برای زنان بود. این موج همچنین تلاش میکرد ارزش کار خانگی زنان را شناسایی و به آن احترام بگذارد.
فصل سوم: دستاوردهای موج سوم فمینیسم
پیشرفت در قوانین و سیاستها
تصویب قانون خشونت علیه زنان (۱۹۹۴) یکی از موفقیتهای بزرگ موج سوم فمینیسم در آمریکا بود. این قانون به قربانیان خشونتهای خانگی و جنسی کمک میکرد و از نظر قانونی، حمایتهای بیشتری برای زنان فراهم کرد.
گسترش آگاهی عمومی
موج سوم با استفاده از رسانههای دیجیتال و اینترنت به گسترش آگاهی درباره حقوق زنان و مسائل جنسیتی پرداخت. این ابزارها به فمینیستها امکان داد تا پیام خود را به سرعت منتشر کرده و جنبشهایی جهانی مانند #MeToo را در آینده ایجاد کنند.
پذیرش تقاطعگرایی در سیاست و جامعه
تقاطعگرایی به یکی از اصول پذیرفتهشده در سیاستهای اجتماعی و جنبشهای عدالتخواهی تبدیل شد. این مفهوم در مبارزات برای حقوق مهاجران، حقوق سیاهپوستان، و حقوق اقتصادی در کنار حقوق زنان به کار گرفته شد.
گسترش حمایت از حقوق LGBTQ+
جنبشهای فمینیستی موج سوم به تقویت حمایت از حقوق افراد LGBTQ+ کمک کردند. این جنبشها مفاهیمی مانند هویت غیر دوتایی (non-binary) و تراجنسیتی بودن را بیشتر به جامعه معرفی کردند.
توسعه نظریات جدید فمینیستی
فمینیستهای برجستهای مانند بل هوکس با توسعه نظریات جدید، به تحلیلهای عمیقتر و متنوعتر از مسائل فمینیستی پرداختند و دیدگاههای جدیدی درباره رابطه قدرت و جنسیت ارائه دادند.
فصل چهارم: چالشها و انتقادات
دیدگاههای مخالف و انتقادات
موج سوم فمینیسم با انتقاداتی روبهرو شد، از جمله اتهام پیچیدگی بیش از حد و تفرقهافکنی. مخالفان معتقد بودند که این موج به جای تقویت همبستگی، به شکافهای درونی در جنبش فمینیستی دامن میزند.
اتهام افراطگرایی
برخی از منتقدان، موج سوم را به افراط در موضوعات جنسیتی و رادیکالیسم متهم میکردند و معتقد بودند که این موج تصویر مردان را به عنوان عاملان ظلم ترسیم میکند و به جای برابری، به دنبال برتری زنان است.
مواجهه با مقاومتهای فرهنگی و اجتماعی
موج سوم با مقاومتهایی از سوی گروههای مذهبی و محافظهکار مواجه بود که فمینیسم را به تهدیدی برای ارزشهای سنتی خانواده و اخلاق عمومی متهم میکردند.
نقد بر ناکارآمدی در دستیابی به اهداف عملی
برخی فمینیستها و منتقدان اجتماعی معتقد بودند که موج سوم فمینیسم بهجای تمرکز بر تغییرات ملموس، بیشتر به نظریهپردازی و مباحث آکادمیک پرداخت و نتوانست در عمل به دستاوردهای مهمی دست یابد.
فصل پنجم: پروندههای قضایی و قوانین مهم
پروندههای قضایی مربوط به آزار و اذیت جنسی
پروندههای مهمی در زمینه آزار و اذیت جنسی، به ویژه در محیطهای کاری، نقش مهمی در تغییر قوانین و افزایش آگاهی عمومی داشتند. این پروندهها شامل مواردی بود که بر مبنای قانونهای جدید تصویبشده در حمایت از قربانیان تنظیم شد.
تصویب و اصلاح قوانین
موج سوم فمینیسم در تغییر و بهبود قوانین مرتبط با حقوق زنان نقش داشت. این تغییرات شامل تصویب قوانین جدید و اصلاحات در قوانین موجود بود که موجب افزایش حمایتها از حقوق زنان شد.
فصل ششم: جنبشهای مهم فعال در موج سوم
جنبشهای مرتبط با آزار و اذیت جنسی
جنبشهایی مانند Take Back the Night برای آگاهیرسانی و مبارزه با خشونت جنسی ایجاد شد و تا امروز ادامه یافته است.
جنبشهای تقاطعگرا
جنبشهای تقاطعگرا بر شناسایی و رفع تبعیضهای نژادی، طبقاتی، و جنسی تمرکز داشتند و برای جلب توجه به تجربیات متفاوت زنان از همه اقشار اجتماعی کار میکردند.
جنبشهای حقوق تولیدمثل و دسترسی به خدمات بهداشتی
سازمانهایی نظیر Planned Parenthood نقش مهمی در دسترسی به خدمات بهداشتی تولیدمثل و دفاع از حقوق باروری زنان داشتند.
فصل هفتم: بازخوردها و میراث موج سوم فمینیسم
تأثیر موج سوم بر جنبشهای آینده
موج سوم پایهگذار موج چهارم فمینیسم بود که با استفاده از فناوریهای جدید و اینترنت به مبارزات خود ادامه داد و تأثیرات خود را در مقیاس جهانی گسترش داد.
پذیرش بیشتر مفاهیم جنسیتی متنوع در جامعه
یکی از نتایج مثبت موج سوم، تغییر نگرشهای اجتماعی نسبت به جنسیت و هویتهای جنسی بود که باعث پذیرش بیشتر این هویتها در جامعه شد.
نتیجهگیری
موج سوم فمینیسم با تمرکز بر مسائل نوین و مفاهیم فراگیر توانست به دستاوردهای مهمی در گسترش آگاهی و تغییر قوانین دست یابد. با وجود چالشها و انتقاداتی که به آن وارد شد، این موج پایههای محکمی برای ادامه مبارزات حقوق زنان و جنبشهای اجتماعی آینده فراهم کرد.
احمد حسین