فصل دوم قسمت اول) قبل از جنگ سرد
درک عمیق سیاست قدرتهای فرامنطقهای بدون بررسی وقایع مربوط به منطقه در میان سال ۱۷۵۰ تا ۱۹۴۷ که اوج تحرکات پادشاهی بریتانیای کبیر در منطقه بوده ناممکن است، لذا مقتضی است که مراتب بشرح زیر بررسی گردد.
بریتانیا و جغرافیای سیاسی موسوم به ایران:
تا اوایل سده نوزدهم میلادی، از نظر بریتانیا، پرشیا کشوری دورافتاده و افسانهای بود بطوریکه این کشور اروپایی تا آن تاریخ هیچگاه بهطور جدی، مرکزی دیپلماتیک مثل کنسولگری یا سفارتخانه و نظایر آن را در این کشور بنیان ننهاد.
اشغال سرزمین هندوستان توسط کمپانی هند شرقی بریتانیا از میانه سده هجدهم میلادی شروع شد و بطور کلی هندوستان بمدت دو قرن در اشغال بریتانیا بود.
تا پایان جنگ جهانی دوم وجود یک حکومت مقتدر در جغرافیایی که اکنون ایران نامیده میشود، برای محافظت از روسها، فرانسویها و افغانها در برابر مستعمره هندوستان برای پادشاهی بریتانیا حیاتی بود و این دوران با سلسله قاجار و حکومت پهلوی اول همزمان بود.
در زمان قاجار بریتانیا با سیاست درگیری و اختلاف کشور پارس و افغانها؛ سعی داشت جلوی تهاجمات افغانها به هندوستان را بگیرد. او برای ثبات و تمدید دشمنی پارس و افغانها، بنا به تعهدات بریتانیا، به ممالک محروصه پادشاهی قاجار کمک مالی و نظامی هم میکرد. ممالک محروصه پادشاهی قاجار به عنوان گذرگاهی برای هندوستان محسوب میشد. از این رو بریتانیا تلاش بسیاری میکرد تا استقلال و قدرت حکومتی کشور ممالک محروصه پادشاهی که در زمان پهلوی ایران نامیده شد، همواره تهدید نشود تا این کشور با حمایت بریتانیا همچون سدی در برابر فرانسه و روسیه از هند محافظت نماید
جنگ جهانی اول و ظهور پان عربیسم:
در جریان جنگ جهانی اول، درخواست امپراتوری عثمانی برای محافظت توسط روسیه، بریتانیا و فرانسه رد شد که منجر به اتحاد آلمان و عثمانی شد.
پس از شکست متحدین امپراتوری های رایش سوم و عثمانی طی معاهداتی توسط متفقین تجزیه شدند و با اینحال که تکلیف بیشتر سرزمینهای غیرترک عثمانی در قراردادهای نیولی و سایکس-پیکو مشخص شده بود، ولی به هر حال پس از پانزده ماه چانه زنی قرارداد معاهده سور در روز ۱۰ اوت سال ۱۹۲۰ بین متفقین و عثمانی امضاء شد که طی آن با فروپاشی امپراطوری عثمانی، به حجاز استقلال داده شد و فرانسه و بریتانیا نیز مابقی سرزمینهای عرب را به کشورهای عربی کنونی تحت قیمومیت خود تجزیه کردند، کوردستان نیز طی پیمان لوزان از کارشکنی بریتانیا و فرانسه بی نسیب نماند، تمام این اتفاقات تخم نفرت از غرب را در دل مردم خاورمیانه کاشت و همین مطلب باعث بوجود آمدن انواع جنبش های مردمی برای بدست آوردن عزت نفس پایمال شده جوامع خاورمیانه گردید که یکی از آنها پان عربیسم بود که پیشتر در سال ۱۹۱۵ در خلال جنگ جهانی اول با تحریک شریف حسین امیر حجاز به شورش علیه عثمانی توسط بریتانیا آغاز شده بود، شریف حسین با انگلیسیها هم پیمان بوده و سرهنگ «لارنس»، معروف به لورنس عربستان، نمایندهٔ دولت انگلیس در دربار شریف حسین بود و دولت بریتانیا به امیر حجاز وعده داده بود که تمام ممالک عربی را بصورت یک امپراتوری یکپارچه تحت خلافت وی به رسمیت خواهد شناخت. شریف حسین به قول خود عمل نموده و درسال ۱۹۱۶ با یک انقلاب عربی دولت عثمانی را در گیر شورش داخلی نمود و در روز ۲ نوامبر همان سال خود را حاکم کل ممالک عربی خواند. اما بریتانیا پس از غلبه بر عثمانی به وعدههای خود عمل نکرد و طی چهار معاهده عثمانی را میان خود و فرانسه تقسیم نمود و فقط به حجاز استقلال داد و پسرانش فیصل و عبدالله را در سال ۱۹۲۱ به ترتیب حاکمان عراق و اردن نمود. حسین از همان ابتدا تمام معاهدههای تجزیه عثمانی را نامعتبر و جعلی خواند و دولت بریتانیا را به خیانت متهم کرد.
در مارس ۱۹۲۴، زمانی که خلافت عثمانی منسوخ شد، حسین خود را «خلیفه مسلمین» معرفی کرد و یک سال بعد بریتانیا شریف حسین را در میان تهاجم ارتش آل سعود تنها گذاشت و حسین به قبرس تبعید شد، انگلیسیها او را تا بیست روز قبل از مرگش در اسارت نگه داشته بودند زیرا از او میترسیدند.