آلودگی هوای سیستماتیک در احواز؛ بحران مزمن و ساختاری

آلودگی هوا در احواز پدیده‌ای مقطعی یا وابسته به شرایط اقلیمی نیست، بلکه نتیجه‌ سیاست‌گذاری‌های انباشته، توسعه صنعتی فاقد استاندارد، و بی‌توجهی ساختاری به حقوق زیست‌محیطی مردم است. این وضعیت طی دو دهه گذشته از یک مشکل محلی، به یک بحران مزمن و تهدیدکننده سلامت عمومی تبدیل شده است؛ بحرانی که آثار آن در شاخص‌های سلامت، مهاجرت، و کیفیت زندگی مردم به‌روشنی قابل مشاهده است.

 

ریشه‌های ساختاری بحران

 

۱. تمرکز صنایع نفت، گاز و پتروشیمی

 

احواز در قلب بزرگ‌ترین میادین نفتی کشور قرار دارد و در معرض فعالیت‌های گسترده استخراجی، پالایشگاهی و پتروشیمی است. بخش قابل‌توجهی از این صنایع با تجهیزات فرسوده و فاقد سیستم‌های کنترل آلاینده کار می‌کنند. سوزاندن مداوم گازهای همراه (فلرینگ)، انتشار ترکیبات گوگردی و ذرات معلق را به سطحی رسانده که بارها احواز را در رده آلوده‌ترین مناطق جهان قرار داده است.

 

۲. خشکاندن تالاب‌ها و تغییرات عمدی در اکوسیستم

 

تالاب‌های هورالعظیم و شادگان نقش اساسی در تثبیت گردوغبار داشتند. کاهش حق‌آبه، سدسازی و پروژه‌های نفتی در بستر تالاب‌ها، این مناطق را به کانون‌های وسیع ریزگرد تبدیل کرده است. خشک‌شدن سطحی تالاب‌ها باعث آزاد شدن لایه‌های نمکی و نفتی شده و آلودگی هوا را با مواد شیمیایی سمی چند برابر کرده است.

 

۳. انتقال آب و فرسایش خاک

 

پروژه‌های متعدد انتقال آب از کارون و کرخه، همراه با کاهش منابع آبی کشاورزی، زمین‌های جنوب را خشک، شکننده و مستعد حمل ذرات کرده است. این وضعیت، زمینه‌ساز افزایش طوفان‌های خاکی و تشدید آلودگی در فصل‌های خشک شده است.

 

۴. ناوگان حمل‌ونقل فرسوده و توسعه نامتوازن شهری

 

منطقه از کمبود فضای سبز، ناوگان عمومی استاندارد و زیرساخت‌های شهری مناسب رنج می‌برد. اتوبوس‌ها و کامیون‌های فرسوده که با سوخت‌های آلاینده فعالیت می‌کنند، در نبود نظارت مؤثر، بخش مهمی از آلودگی شهری را تولید می‌کنند.

 

پیامدهای انسانی و اجتماعی

 

افزایش بیماری‌های تنفسی و سرطان

 

افزایش مراجعات تنفسی، رواج آسم در کودکان، و رشد سرطان‌های ریه، خون و پوست، از پیامدهای مستقیم این وضعیت است. بسیاری از پزشکان محلی نسبت به افزایش بیماری‌های مرتبط با آلودگی هشدار داده‌اند، اما نبود شفافیت داده‌ها و محدودیت‌های گزارش‌دهی، تصویر دقیق بحران را پنهان نگه می‌دارد.

 

کاهش کیفیت زندگی و مهاجرت اجباری

 

آلودگی مزمن، بسیاری از خانوارها را در سال‌های اخیر وادار به ترک منطقه کرده است. تعطیلی‌های گسترده مدارس، محدودیت فعالیت‌های روزمره، و تعطیلی‌های اضطراری مکرر بار سنگینی بر زندگی مردم وارد کرده است.

 

ابعاد حقوقی و تبعیض ساختاری

 

بی‌توجهی به هشدارهای علمی، عدم تخصیص بودجه برای کنترل آلودگی، و برخورد امنیتی با فعالان محیط‌زیست، این بحران را به یک مسئله حقوق بشری تبدیل کرده است. استمرار فعالیت صنعتی بدون درنظر گرفتن استانداردهای جهانی در مناطق عرب‌ی، تصویری از تبعیض ساختاری را تقویت می‌کند.

 

چرا این بحران «سیستماتیک» است؟

 

1. تداوم سیاست‌های مخرب طی سال‌ها، با وجود هشدارهای رسمی و تخصصی.

 

 

2. نبود برنامه ملی برای احیای تالاب‌ها و به‌روزرسانی صنایع آلاینده.

 

 

3. پنهان‌کاری در انتشار داده‌های آلودگی و جلوگیری از مطالبه‌گری عمومی.

 

 

4. فقدان نظارت مؤثر و اولویت دادن به توسعه صنعتی بر سلامت مردم.

 

 

 

این موارد نشان می‌دهد که آلودگی هوا حاصل یک سلسله خطاهای پراکنده نیست، بلکه نتیجه یک ساختار مدیریتی است که حفاظت از محیط‌زیست و سلامت مردم در آن جایگاه ثابتی ندارد.

 

آلودگی هوای احواز، بحران زیست‌محیطی‌ـ‌ سلامتی نیست، بحرانی ساختاری و برنامه‌ریزی‌شده است. بدون اصلاحات بنیادین در سیاست‌های صنعتی، آبی و اقلیمی، این منطقه همچنان با تهدیدهای روزافزون روبه‌رو خواهد بود. احیای محیط‌زیست احواز تنها با پایان‌دادن به روندهای مخرب و جایگزینی آن‌ها با رویکردی انسان‌محور و علمی امکان‌پذیر است.

اشتراك گذاشتن

نظرات

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *